ساعت 15:00 – 16 سپتامبر 1403
کتاب «رویای نیمه شب» نوشته مظفر سالاری که در سال 1392 توسط کتابخانه معرفت منتشر شده است، داستان عشق یک جوان اهل سنت به دختری شیعه را روایت می کند. مسیر ارتباطی این دو جوان با موانع و اتفاقات تلخ شیرین همراه است.
شخصیت اصلی داستان پسری به نام هاشم است که پدربزرگش از او نگهداری می کند. ابونعیم زرکار تاجر بزرگ جواهرات است. ابوراجح حمامی دوست پدربزرگ هاشم است و دختری به نام ریحانه دارد. هاشم عاشق ریحانه می شود و داستان ادامه دارد. هاشم می داند که با شکافی که دین بین او و ریحانه ایجاد کرده است، هرگز نمی تواند به ریحانه برسد. برای همین جرات ابراز عشقش را ندارد.
در ادامه ماجرا فرماندار حله با سرکوب شیعیان و ایجاد نفرت بین اهل سنت و شیعه سعی در تقویت جایگاه خود دارد. در آن زمان مهمترین اتفاق برای ابوراجح حمامی افتاد. یک حادثه باعث تغییر عقیده در حله می شود. این کتاب را باید یک اثر عاشقانه با زمینه مذهبی دانست.
در بخشی از کتاب می خوانیم: «خودم گیج شده بودم، نمی توانستم بعد از این همه سال، دوباره ریحانه را ببینم میخواستم خوب و مودبانه رفتار کنم.» اما من میترسیدم که ریحانه و پدربزرگ گوشوارهها را به خاطر بازی کردن من به نمایش بگذارند با ریحانه به ذهنم سرازیر شد و الان حتی دوست ندارم به آنها نگاه کنم.